شاعران بزرگ همواره به اوضاع انسان نگریسته و در چند جمله و عبارت قوی، عظمت این موجود بشری و در عین حال پیچیدگیها و ظرافتهایش را نمایان کردهاند. امیر الشعراء؛ احمد شوقی ضیف، مرواریدی گرانبها از سخنانش را در این باره به ما هدیه داده و گفته است:
«إنما الأمم الأخلاق ما بقيت فإن هموا ذهبت أخلاقهم ذهبوا»
امتها صرفاً با اخلاقشان ماندگارند، و اگر اخلاقشان از بین رفت، نابود شدهاند.
این بیت بیانگر بینشی هوشیارانه و روایتی هشدار دهنده از اوضاع معاصر جهان ماست که از رویدادهای پیاپی، امواج سونامی، زلزله، آتشسوزی و نبردهای سنگین و خانمانسوز رنج میبرد. جهانی که زیر بار رکود اقتصادی، خشونت شدید، ثروت طغیانگر، مستمندی فلاکتبار، چاقی افراطی و گرسنگی وحشتناک کمرش خم شده است. بیگمان بحرانی که روزگار ما از آن رنج می-برد، بحران اخلاق است. در هنگامهای که این بحران همهی جوامع را میسوزاند، ما مسلمانان را ـ خواه در یک کشور اکثریت باشیم یا اقلیت ـ بیشتر آزار میدهد، زیرا در بسیاری از شاخصهای منفی ما پیشگام هستیم و جایگاه مهمی را اشغال کردهایم. افزون بر میراثی که از گذشته داریم و شایسته است نسبت به دیگران وضعیت بهتری داشته باشیم. اما آیا این بدان معناست که در همه حال در اخلاقیات بحران وجود دارد؟ و اخلاقیات (Ethics) چیست؟ آیا تنها واژهای دیگر برای اخلاق (Morals) است؟ آیا این عمومی است؟ اگر چنین است، پس اخلاقیات از نظر ما چه خصایصی دارد تا بتوان به آن «اخلاق اسلامی» گفت؟ از گذشته تا کنون اندیشههای بزرگی به این پرسشها پرداخته و آنها را پاسخ دادهاند. اما جهانی که امروزه در آن زندگی میکنیم، میطلبد تا ما مؤمنان عادی و شهروندان علاقهمند به این جهان، برخیزیم و به نهایت تلاش کنیم، تا شاید گریز و راهکاری بیابیم برای بحرانی که انسانیت ما را تهدید میکند و بدون استثنا موجودیت همگی ما را به خطر انداخته است.
هنگامی که یک فرد عادی میکوشد ماهیت اخلاقیات را بفهمد و پیش از آنکه بتواند تفاوتهای متعدد نظریات و عاداتی که عامل این اخلاقیات هستند را دریابد، متوجه میشود که راهش را در میان تعریفهای گوناگون از این کلمه و ارتباط آن با اخلاق گم کرده است. «اخلاقیات» طبق تعریف فرهنگنامهها، مجموعهای از مبانی والاست، در حالی که منظور از «اخلاق» همان مبانی و قواعدی است که کار درست را از نادرست تشخیص میدهد. برخی در تعریف «اخلاق» گفتهاند: همان باورهای مرتبط با درست و نادرست است که کارهای ما را جهتدهی میکند و مولد زمان و مکانی است که در آن میزییم، در حالی که اخلاقیات، یک ارزیابی انعکاسی و فکری از باورها و اقدامات اخلاقی ماست. اخلاق عملیاتی است که ما را به رسیدن به سامانهای مبتنی بر سببیت در تصمیمگیریهای اخلاقی راه مینماید. کسان دیگری باور دارند که اخلاق منحصر به چارچوبهای شخصی و فردی است، در حالی که اخلاقیات برای بافت اجتماعی و قوانین رفتاری خواسته شده از اعضای این یا آن جامعه است.
برخی کوشیدهاند برای توضیح این مفهوم و بیان تفاوت اخلاق و اخلاقیات، تفاوت بین موسیقی و علم موسیقی را مثال بزنند و بگویند که تنها اخلاق عرصهی بررسی و بحث است، یعنی دانشی است که متخصصان در آن مشارکت میکنند، همانند علمای اخلاقیات و فلاسفه. اما همین متخصصان خودشان بر یک تعریف یا تفاوت واضح اتفاق نظر ندارند. ایشان دیدگاههای خویش را در مسیری پیچ در پیچ گذاشته و آنها را بین قوانین داخلی اخلاق (عادات و عرف) و اجرای آنها از یک سو و اخلاقیات (روح یا شخصیت) که مخصوص موجود عاقل ذاتی است، از دیگر سو رها میکنند. ایشان میگویند در اخلاقیات، افراد خودشان مسؤولیت و توانایی داوری بر مبانیای را دارند که فرد یا زندگی را به خوبی توصیف میکند.
این باعث انعکاس بر تصور معینی از فرد و جامعه، و ارتباط بین اعتقاد و سبب گشته است، افزون بر آشفتگیهای کنونی که در اخلاق، فضایل و ارزشها وجود دارد. در این روزگار بسیاری از مردم، این مفاهیم را نشان واپسگرایی و برگرفته از سنتها و آداب دست وپاگیر میدانند، در حالی که برای برخی اینها نماد روز و آزادی است، یا حتی بدتر از آن، نزد بعضی این فضایل، اسلحهای برای جنگهای فرهنگی است که به دست سیاستمداران مردمی افتاده است، ایشان از این مفاهیم همان چیزهایی را میگیرند که به دردشان میخورد و آنها را از محتوای حقیقیشان تهی کردهاند. اگر از عموم مردم مسلمان یا غیر مسلمان بپرسی که آیا شما به اخلاق توجه دارید، بیشترشان می-پندارند که منظور اخلاق جنسی یا انضباط اجتماعی است. در این راستا به نظر میآید که ما امروزه از اخلاق میترسیم و به اخلاقیات گرایش داریم. هدف از بیان تفاوت این دو، اطمینان داشتن از قدرت هر کدام است؛ زیرا به نظر میآید اخلاق قابل تحمیل است، در حالی که اخلاقیات قابل مذاکره و توافق میباشد.
بگذار هر اسمی که میخواهیم برگزینیم، چون در هر صورت، اخلاقیات یا اخلاق همان مجموعهای از مبانی است که زندگی ما را جهت میدهد و برای نوع رفتارمان قانون تعیین میکند. این مجموعه نه تنها در انتخاب درست و اشتباه ما را یاری میکند، آن هم هنگامی که گزینهها مشخص است، بلکه ما را برای رویارویی و کنار زدن احتمالات مبهم نیز آماده مینماید. اینها ابزاری برای اتخاذ تصمیم و تعیین مسیرهایی هستند که با آن میتوان ارزشها را اولویت بندی کرد و در چارچوب فعالیتهای خود آنها را محقق گرداند تا بین مبانی مورد قبول ما و اقداماتی که انجام می-دهیم، سازگاری ایجاد گردد. اخلاق تنها یک چارچوب استطرادی برای فیلسوفان و روشنفکران بزرگ نیست؛ که ابزار زندگی عملی است و بدون آن راه را در کنترل خواستههای سرکش و پرهیز از گرفتاریهای خاص خود گم میکنیم. همواره میان سنجش رفتارهای فرد و میان ارزشهایی که به آن باور دارد و به آن پایبند است، کنش و واکنش وجود دارد. توان اندیشیدن در خویش و ارزیابی درونی، در واقع بخششی خدایی است که به صورت پرسش از خود یا محاسبهی نفس پدیدار میگردد.
ما همگی در صفت انسانیت مشترک هستیم که افزون بر معارف و علوم اجتماعی، آداب دینی و روحانی نیز بر آن تأکید دارند. همانند زبان و توانایی سخن گفتن که همگی از آن برخورداریم، برخی از مبانی عمومی مرتبط با اخلاقیات و اخلاق نیز همگی در آنها مشترک هستیم. از توانایی زبانی همگانی است که چندین زبان، از جمله زبان اشاره پیدا شده است و همه در صداها، رموز و قواعد دستوری متمایز شدهاند. بنابراین میتوانم بگویم که وضعیت اخلاقیات نیز چنین است، زیرا برخی از مبانی همانند امانتداری، اعتماد، احترام، خیرخواهی، توجه به دیگران، کنار زدن عوامل آزار، و برخی از فضایل مثل عدالت و شجاعت، مبانی و فضایلی عمومی هستند. هرچند روش فهم آنها و ابزاری که باعث بروزشان در شخص یا جامعه میشود، با توجه به تنوع بافت و فضایی که در آن هستند، متفاوت میباشد.
هنگامی که از رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ دربارهی برترین انسان پرسیده شد، فرمود: مردم همانند معادن هستند که بهترینشان در دوران جاهلیت، بهترینشان در اسلام است، به شرطی که بفهمند. اینجا به قدرت پیشرفت ادبی و اخلاقیای اشاره شده است که بخششی الهی و عمومی به شمار میآید، و دینی که فهم و انجامش به شکلی مناسب صورت گیرد، باعث رسیدن به خیر فطری حقیقی میگردد.
بنابراین، صفت اسلامی بودن در اخلاقیات چیست؟ پاسخ این سؤال را به طور کوتاه باری دیگر در بین سخنان زیبای سرور بلیغان؛ محمد ـ صلی الله علیه و سلم ـ مییابیم که فرمود: «إنما بعثت لأتمم مکارم الأخلاق». (صرفا برانگیخته شدم تا بزرگواریهای اخلاقی را تمام کنم). از این جمله روشن میشود که مبانی اخلاقی پیش از دین اسلام هم بوده است و اسلام آمد تا ساختار اخلاقی را تکمیل کند و در آن سهیم باشد. این مشارکت در نگاه خاص اسلام به سرشت بشری، نقش انسان (خلیفه و ولی)، و هدف از آفرینش که همان إقرار به وحدانیت خداست، ریشه دارد. نقش انسان به عنوان بنده-ای فرمانبردار در برابر خالق و مولا، و جانشین وی بر روی زمین، و کانال ارتباط بین این دو امر، مقتضی گسترش اخلاقیات، و تقویت و پشتیبانی آنها است.
دوگانگیهای ایمان و منطق، جسم و عقل، و خود و دیگر (اجتماعی و طبیعی) با هم ناسازگار نیستند، زیرا به دست افرادی مسؤول در مسیر زندگی از ولادت تا وفات و حتی در سرای آخرت این سازگاری انجام میشود تا امنیت و آرامش حاصل گردد. از همین جاست که پندار گروهی و فردی، و درون آگاه که مسؤولیت و وظایفش را درک میکند و از حد و مرزش اطلاع دارد، برای کشف و تدوین سامانهی اخلاقی مشارکت میکند تا برای حال و آینده موفقیت کسب گردد.
مبانی شرعیای که خرد آگاه آنها را از وحی و میراث نبوی برمیگیرد و در فضای زمانی و مکانی سامان مییابد و نیز آن فضایل برگرفته از صفات الهی همانند رحمت، خیر، عدل، صلح و... که در کمال انسانیِ تجسم یافته در شخصیت رسول الله منعکس مییابد و همچنین شعایر و عباداتی که به منزلهی تمرینات اخلاقی منظمی هستند، همه و همه امتداد اخلاقیات و تثبیت آنها را روشن میکنند تا رنگ و لعاب اسلامی پدیدار گردد و در عین حال ریشههای هستیمدار و فراگیر آنها نیز درک گردند.
بسا اصل عدالت بهترین مثال در این باره باشد، زیرا مردم در هر جایی، چه مؤمن و چه غیر مؤمن، از فضیلت عدالت آگاهی دارند، اما درکشان از آن اشکال مختلفی دارد؛ در اسلام عدالت کامل از آن خداوند عزوجل است، همان گونه که از بندگان التزام به عدل از طریق ایمان به یکتایی خداوند درخواست شده است، زیرا کفر به مثابهی ظلمی بزرگ نسبت به خداوند و انکار آفریدگار است. قرآن کریم ما را به رعایت عدالت حتی با خود و خویشاوندانمان فرمان داده است. فرد باید به دنبال رعایت عدالت در بین آفریدگان (انسان و طبیعت) باشد، گرچه به زیان منافع شخصیاش تمام شود. عدالت اساس سازش با خود، دیگران و طبیعت است. عدالت باید با رحمت و رأفت منضبط گردد. افزون بر این، باید از نیروی تخیل، حدس و اندیشه برای فهم چگونگی اجرای عدل در جهان پیچیده و در هم تنیده بهره برد. عدالت با این شیوه و این محتوا همان نسخهی اسلامیاش با مفهوم کامل آن است.
این پیچیدگیهای بی سابقه، وابستگی و تغییرات سریع رایج در دنیا و در مقابل، مسؤولیتهای مشترک ما در برابر خدا و مرکزیت اصل عدالت در اسلام، همگی باید مسلمانان را برای کوشش جهت ارائهی یک بینش اخلاقی و راهکار مناسب در قبال بحرانهای پیش رو تشویق کند. اما اگر به راهکارهای جزئی برای شادی درونمان قانع شویم، خیلی زود از بین میرود. باید راهکارهایی واقعی برای مشکلات فراوان تقدیم نموده و جهان خویش و خودمان را از این کانال تغییر دهیم. اگر ما مسلمانان بدانیم که گذاشتن واژهی «اسلامی» پیش از نام بانکهایی که نمیتوانند سامانهی مالی نوین لیبرالیستی جهانی را از بین ببرند، یا پیش از ذبح حیواناتی که تحت شرایط نامعقول زندگی شکنجه دیدهاند، یا قبل از آموزشی که به دنبال حمایت از برخی است و برخی را نادیده میانگارد، یا قبل از موسیقی، حقوق یا علوم گوناگون، چیزی را عوض نمیکند و وضعیت موجود استمرار می-یابد، در این صورت خواهیم دانست که این اقدامات با مبانی اخلاقیای که میپنداریم به آن پایبندیم، سازگار نیست.
رسالت نبوی نیامد تا خانگاه و خلوتکده برای پناه بردن و استراحت مؤمنان درست کند؛ آمد تا جهان را از وضعیت جاریاش درآورد و به جهان صاحب بینش تبدیل کند. لذا نباید میراثبران این وظیفه به گوشهنشینی و خلوتگزینی روی آورند. خدا را سپاس که بسیاری چنین نمیکنند. علمای زیادی در زمینههای گوناگون علوم دینی، اجتماعی، طبیعی و بشری در کنار افراد و گروههای متعدد ملی و محلی و مردمی برای جامعه تلاش میکنند و به إصلاحات موقت قناعت نمیکنند و برای رسیدن به سطح چالشهای پیش رو کوشش دارند. اما به نظر میآید افراد و گروههای موجود در سراسر دنیا در خلوتکدههایی فکری کار میکنند و به آن نیروی اثرگذار و تغییردهندهای که به آن نیاز شدیدی داریم، چیزی نمیافزایند. بدین سبب تا حد زیادی توقع دارم و در این آرزو هستم که «مرکز مطالعات قانونی و اخلاقی اسلامی» نقشی بنیادین در انبوهسازی این تلاشها بر عهده بگیرد، زیرا به شدت میکوشد نگرشی اصلاحگرایانه و تجددخواه آماده کند که به مبانی اساسی قرآن کریم و سنت نبوی اقتدا نماید و به مقاصد والای شریعت پایبند باشد. این باعث میشود این مرکز عرصهی فکری مناسبی برای بررسی و گفتوگو میان متخصصان علوم شرعی و دیگر دانشمندان فراهم آورد. این علما و دانشمندان در کنار دیگر فعالان و اشخاص عادی میتوانند کارهای خوبی داشته باشند و پرسشهای افراد معمولی نقش مهمی در غنیسازی این گونه کارها خواهد داشت.
جدی بودن چالشهایی که پیش رو داریم و نیز وضعیت موجود امت، باعث شده است از علما، فعالان، مدیران «مرکز مطالعات قانونی و اخلاقی اسلامی»، کارگزاران، مشاوران و دیگران بخواهم تا فروتنی زیادی از خود نشان دهند، خویشتن را فراموش کنند، منافع شخصی را به کنار اندازند، به دیگران گوش دهند، از آنان بیاموزند، شجاعت داشته باشند، از قدرتمندان نهراسند و به خشنود سازی عموم مردم علاقه نشان ندهند.
«مرکز مطالعات قانونی و اخلاقی اسلامی» به یقین بر برگزاری همایشها و جلسات و انتشار مقالات و تحقیقات گوناگون و مرتبط با عرصههایی که برای خود تعریف کرده است، همت خواهد گمارد، اما گمان نمیکنم نقش این مرکز تنها به برگزاری گردهمایی و انتشار مقالات و تعدادی برگه محدود گردد. توقع دارم این مرکز در پی تشکیل کارگروههایی برای پیگیری موضوعات و پیشنهاد راهکار پس از انجام فعالیتها باشد، و نیز مجموعههایی شایسته برگزیند تا در سطوح محلی و منطقهای این موضوعات را مطرح کرده و در پی راهکارهای مناسب برای آن و امکان اجرایی شدنشان در عالم واقع باشند. این مجموعهها میتوانند گزارشی از مراحل کاری خود در سطح دنیا به مرکز ارائه دهند. آرزو دارم مرکز مطالعات قانونی و اخلاقی اسلامی، محلی برای پرورش رهبران فکری و آیندهسازان و تحول خواهان باشد. افزون بر آرزوها و دعاهایی که برای توفیق این مرکز دارم، برای همکاری مجدانه و مخلصانه با آن تعهد داده و در عین تواضع و شجاعت آمادهی ارائهی مشورت، نصیحت، نقد و مساعدت هستم تا مرکز به اهدافش برسد و خواستههایش که در واقع نگرش و اخلاقیات ماست، برآورده گردد.
نظرات